این نوشته به بیان نکات مهمی در مورد روانشناسی موفقیت و نگاه درستی که می توانیم به این مقوله داشته باشیم اختصاص دارد. محتوای این مقاله از مصاحبهای که مجله تجارپ با خانم فرزانه شادفر، روانشناس بالینی، انجام داد استخراج شده است. فرزانه شادفر معتقد است که برای دستیابی به یک موفقیت پایدار و تضمین شده باید اول خودمان را بشناسیم و براساس آن چیزی که واقعا ما را خرسند و راضی میکند، هدف گذاری کنیم و برای رسیدن به آن اهداف تلاش کنیم.
قبل از هر چیز لازم است روانشناسی موفقیت را تعریف کنیم تا بتوانیم مفاهیم درست آن را از میان انبوه محتوایی که هر روزه با آنها برخورد میکنیم تشخصی دهیم و به کار گیریم.
موفقیت معانی گستردهای دارد. از دیدگاه روانشناسی فردی میتوانیم بگوییم به تعداد تمام انسانهای روی زمین معنا برای موفقیت وجود دارد. یک تعریف ساده از موفقیت این است که فرد از نقطه A به نقطه B حرکت کند، به طوری که B بالاتر از A باشد. یعنی هدف و خواستهای که میخواهیم به آن برسیم، از آن چیزی که در حال حاضر هستیم در سطح بالاتری باشد. از این دیدگاه موفقیت میتواند به معنای در جریان بودن و از یک سطح به سطحی بالاتر حرکت کردن باشد.
از دیدگاه روانشناسی موفقیت یک شرط اساسی دارد. رسیدن به موفقیت باید در جهت کسب رضایت و خوشنودی ما باشد. به عنوان مثال، افراد زیادی را میبینیم که در مسیری قرار گرفتهاند و در این مسیر دستاوردهای زیادی را هم کسب کردهاند. اما تا زمانی که حال درونی فرد خوب نباشد، این دستاوردها نمیتوانند به معنای رسیدن به یک موفقیت پایدار و تضمین شده باشند.
با این توضیح به مفهوم مهمی به نام خودآگاهی میرسیم. چرا که با شناخت خودمان خواهیم توانست اهدافی را برای خود تعیین کنیم که واقعا ما را به موفقیت و رضایت و خشنودی درونی برسانند.
روانشناسی موفقیت قبل از هر چیز بر خودآگاهی تاکید دارد. خانم فرزانه شادفر معتقد است خودآگاهی میتواند به ما کمک کند تا به موفقیت تضمین شده برسیم و برای این ادعا چند دلیل را مطرح میکند:
اولین دلیلی که اهمیت خودآگاهی را به ما نشان میدهد این است که روانشناسی که صرفا بیرونی و متمرکز بر محیط بیرون از وجود ما باشد دههها است که منقضی شده است. موفقیت یک سررشته مهم در درون وجود خود فرد دارد. خودآگاهی به افراد کمک میکند تا شناخت بیشتری نسبت به خود پیدا کنند. از این طریق است که میتوانیم موانع درونی خود را بهتر بشناسیم و در قدمهای بعدی تلاش کنیم آنها را برطرف کنیم.
دومین دلیل اهمیت خودآگاهی در روانشناسی موفقیت این است که این پدیده میتواند نقاط قوت و سرمایههای درونی ما را نشان دهد. با شناخت عمیق خودمان متوجه میشویم که چه نقاط قوتی داریم. بدیهی است که با تمرکز بر این نقاط قوت و حرکت در جهت آنها میتوانیم به نتایج بهتری برسیم.
دلیل دیگر اهمیت خودآگاهی این است که با رسیدن به آن میتوانیم نقاط ضعف خود را نیز شناسایی کنیم. پیدا کردن نقاط ضعف میتواند ما را آزرده کند و با شناختن آنها ممکن است که ناراحت شویم. اما بدون پیدا کردن نقاط ضعفمان نمیتوانیم آنها را برطرف کنیم. میتوان گفت برطرف کردن هرکدام از نقاط ضعف، خودش یک موفقیت مهم و ارزشمند به شمار میرود. با پیدا کردن نقاط ضعفمان میتوانیم به موانع بیرونی موفقیت غلبه کنیم.
علاوه بر این، خودآگاهی میتواند ارزشهای ما را به ما نشان دهد. ارزش، دلیل و انگیزه ما برای انجام فعالیتهایمان است. کارهایی که ما انجام میدهیم زمانی مفید هستند که در جهت ارزشهای ما باشند. وقتی که با خودآگاهی ارزشهایمان را تعیین کنیم، سرعت رسیدن ما به موفقیت بسیار بالا میرود و مسیر برایمان هموارتر میشود.
دابرت دیلتز یک دانشمند عصب شناس است که مدلی به شکل یک هرم شش سطحی را برای تعریف موفقیت پایدار از دیدگاه روانشناسی موفقیت ارائه داده است. در این هرم تمام آیتمهای مورد نیاز برای رسیدن به یک موفقیت همه جانبه، منطقی و پایدار و تضمین شده مطرح شدهاند.
در صورتی که بتوانیم بر روی یک هدف تمرکز کنیم و تمام سطوح هرم موفقیت رابرت دیلتز را به خدمت این هدف در آوریم و برای رسیدن به همان هدف آنها را جهت دهی کنیم، شانس خود را برای رسیدن به یک موفقیت تضمین شده افزایش میدهیم.
اولین سطح هرم موفقیت به بررسی محیط و تاثیر آن بر موفقیت افراد میپردازد. قبل از هر چیزی لازم است از خود این سوال را بپرسیم که آیا در محیطی که ما زندگی میکنیم امکان رسیدن به اهدافمان وجود دارد؟ به این معنا که آیا شرایط محیط منطبق بر هدف ما هستند؟ اگر چنین نیست باید قبل از هر چیز به این فکر کنیم که چه تغییراتی باید در محیط زندگی ما اتفاق بیفتد؟ به عنوان مثال، آیا ما با افرادی معاشرت میکنیم که اهداف آنها با اهدافی که ما داریم هم راستا است؟
همچنین لازم است بدانیم که باید در چه محیطهایی حضور داشته باشیم که ما را به سمت موفقیت سوق دهند؟ شاید نیاز است به مراکز آموزشی خاصی بیشتر مراجعه کنیم و با افراد حرفهای و متخصص بیشتری در ارتباط باشیم. یا این که به کارگاهها و شرکتهایی که فعالیت فنی و تولیدی خاصی را انجام میدهند مراجعه کنیم. لازم است خود را به هر چیزی که در راستای رسیدن به هدفمان است آغشته کنیم تا هر روز به آن نزدیکتر شویم.
بروز رفتار متناسب با اهدافی که داریم، یکی از نیازمندیهای رسیدن به اهداف هستند. به این معنا که سبک زندگی ما باید با اهدافمان در یک راستا باشند. به همین دلیل است که معمولا سبک زندگی و استراتژیهای افراد موفق را دنبال میکنیم. برای رسیدن به اهداف نیاز داریم که رفتارهای جدیدی را در وجود خود ایجاد کنیم.
به عنوان مثال، برنامه ریزی درست و نوشتن اهداف میتواند رفتاری باشد که زمان، امکانات و انرژی ذهنی و جسمی ما را در خدمت موفقیت و رسیدن به اهدافمان در میآورد. نوشتن همیشه یک هم افزایی مثبت در جهت رسیدن به اهداف در زندگی ما ایجاد میکند. شاید شنیده باشید که نوشتن و برنامه ریزی معجزه میکند. روانشناسی موفقیت این معجزه را نه یک پدیده ماورایی، بلکه به معنای نگه داشتن ما در مسیر رشد و پیشرفت در نظر میگیرد.
برای رسیدن به هر هدفی که برای خود در نظر گرفتهایم، لازم است دانش، مهارت و توانمندیهای ویژهای را بیاموزیم. اگر هدفی را در نظر بگیریم اما مهارت و دانشی را در آن زمینه به وجود خود اضافه نکنیم، چطور میتوانیم به آن دست یابیم؟ نیازی نیست که در هر زمینه تبدیل به متخصصترین فرد بشویم، بلکه باید بتوانیم خود را برای رسیدن به هدفمان آماده کنیم و حداقلها را بیاموزیم.
قبل از هر چیز باید ارزشهای خود را پیدا کنیم. به این دلیل که اگر اهداف ما با ارزشهایمان تضاد زیادی داشته باشند نمیتوانیم در مسیر رسیدن به آن اهداف موفق شویم. و برعکس در صورتی که اهدافمان با ارزشهای وجودی ما در یک راستا و هماهنگ با هم باشند، افکار و هیجانات درونی، ما را به سمت اهدافمان هدایت میکنند.
به عنوان مثال، فردی را در نظر بگیرید که میخواهد درآمد بالایی کسب کند اما با وجود تلاش و تمرکز زیاد موفق به انجام این کار نمیشود. ممکن است این فرد باورهایی داشته باشد که با ثروتمند شدن در تناقض باشند؛ از جمله این که افراد ثروتمند در معرض خطر هستند و یا دردسرهای زیادی دارند.
هویت که به عنوان سطح پنجم هرم موفقیت در نظر گرفته شده است، به جنبه خودآگاهی و شناخت درست خودمان مربوط است. روانشناسی موفقیت در این سطح این سوال را مطرح میکند که من چه کسی هستم و حقیقت وجودی من چیست؟ نقاط قوت بالقوه و سرمایه های وجود من کدامها هستند؟ با شناخت وجود خود و قویترین پتانسیلها میتوانیم اهدافی را تعیین کنیم که ما را به موفقیت پایدار برسانند. چه بسیار موفقیتهایی که کسب میکنیم، اما چون با هویت ما سازگار نیستند نمیتوانند ما را به خوشنودی درونی و حس واقعی موفقیت برسانند.
اگر بتوانیم رسالت خود را در زندگی پیدا کنیم، بنابراین میتوانیم هدفی را انتخاب کنیم که در همین راستا باشد. در این شرایط است که موانع نمیتوانند به راحتی جلوی حرکت ما به سمت هدفمان را بگیرند و در این شرایط ما شانس بیشتری برای رسیدن به موفقیت خواهیم داشت. حتما شما هم شنیدهاید که مسیر موفقیت پیچیده، طولانی و دشوار است. این همان مسیری است که افراد در آن تلاش میکنند رسالت خود را پیدا کنند و به محض این که این اتفاق بیفتد تمام جنبههای وجود فرد با هم متمرکز شده و وی را به سمت رسیدن به هدف و در آغوش کشیدن موفقیت تضمین شده و پایدار حرکت پیش میبرند.
1 دیدگاه
در این مطلب به نکات دقیقتری نسبت به موفقیت اشاره شده، از مطالب مفیدی که ارائه میدین سپاسگزارم???