مجله تجارپ در این نوشته به طور خلاصه و کوتاه اهمیت بازاریابی و تبلیغات را شرح می دهد. انتظار می رود که شما خواننده عزیز با مطالعه این مطلب اهمیت این فعالیت مهم را برای موفقیت در کسب و کار خود به خوبی درک نمایید.
اهمیت بازاریابی و تبلیغات برای کسب و کارها از زمانی بیشتر و بیشتر پدیدار شد که در تولید محصولات و همچنین عرضه خدمات مختلف رقابت پدید آمد. تصور کنید در زمانی زندگی می کردیم که تولیدات صنعتی در این حجم، گستردگی و تنوع وجود نداشتند. بنابراین، این شانس را داشتیم که برای هر محصولی که تولید می کردیم، مشتریهای مشخصی وجود داشته باشند. این مشتریها چندان به رضایت و یا نارضایتی از محصولات ما فکر نمی کردند. چرا که در این شرایط امکانی برای مقایسه با محصولات سایر تولید کنندگان هم وجود نداشت. احتمالا اگر هم از محصولات ما ناراضی بودند، تلاش می کردند خودشان محصول مورد نیازشان را تهیه کنند و دیگر از ما خرید نکنند.
کسب و کارها قبل از هر کار باید مشخص کنند که مشتریان آنها چه میخواهند تا بتوانند تصمیم بگیرند که چه چیز، به چه مقدار، و در چه زمانی باید تولید و یا ارائه شود؟ عدم اطلاع دقیق از این موضوع بی گمان چرخه تامین، تولید و فروش را دچار بحران می سازد.
با ارائه تعریف شفافی از بازاریابی می توانیم به اهمیت بازاریابی و تبلیغات بیشتر پی ببریم. بازاریابی کاری علمی و مرکب از استعداد دانش تجربه هنر و مهارت است که شامل سه رکن بازارشناسی بازارسازی و بازارداری است. مهمترین هدف بازاریابی شناخت نظام بازار و نیازمندان و پاسخگویی سریع و مناسب به آنها است؛ که سبب رضایت خاطر خریدار و فروشنده و ایجاد روابطی پایدار بین آنها میشود.
تحقیقاتی که بر روی شرکت های موفق بینالمللی انجام شده است، نشان میدهد که وجه مشترک و عامل اصلی توفیق همه این سازمانها بازاریابی بوده و در واقع بین بازاریابی و موفقیت راهبردی و بلندمدت این گونه سازمان ها رابطه مستقیم وجود دارد.
به تعبیر انجمن بازاریابی آمریکا، مدیریت بازاریابی فرآیندی است که طی آن برای تولید ایده ها، محصولات و خدمات جهت تامین خواسته های اشخاص حقیقی و حقوقی (مشتری ها) مطالعه و برنامه ریزی می شود. بر این اساس، می توانیم بگوییم که بازاریابی شامل اداره و توسعه محصولات و خدمات به نحوی است که نیازهای مشتریان را برآورده کند. یعنی محصولات و خدمات مطلوب را در زمان و محل مناسب و با قیمت منصفانه ارائه می نماید.
استفاده از این سه عبارت در بین مدیران اجرایی و مدیران بازاریابی بسیار متداول است؛ شاید روزی نباشد که مدیران کسب و کارها و افرادی که اهمیت بازاریابی و تبلیغات را به خوبی دریافته اند، به این عبارت ها فکر نکنند. به همین دلیل لازم است مفهوم و تفاوت های نیاز، خواسته و تقاضا را بدانیم تا بتوانیم در فعالیت های بازاریابی خود استفاده بهتری از آنها بکنیم.
نیاز انسان ها به صورت احساس کمبود رضایت از برآورده شدن احتیاجات اصلی و پایه ای تعریف می شود. مردم به غذا، پوشاک، سرپناه، امنیت، توجه و موارد بسیار دیگری از این دست نیاز دارند تا بتوانند زندگی خود را ادامه دهند. این نیازها به نوع اجتماع و بازار منطقه وابسته نیستند. بلکه در وجود انسان ها و به صورت غریزی وجود دارند.
در مقابل، خواسته چیزی است که برای برآورده شدن نیازمان آن را طلب می کنیم. برای مثال، فردی در ایران در هنگام گرسنگی چلوکباب طلب میکند یا برای جلب توجه اتومبیل مرسدس بنز خریداری میکند. در حالی که ممکن است در کشوری دیگر مانند هند، برای رفع گرسنگی یک موز یا انبه مصرف کند یا به جای خریداری مرسدس به گردنبندی خاص توجه کند.
نیازهای انسان محدود و کم تعداد هستند. اما خواسته های انسان ممکن است بسیار وسیع و متنوع باشد. در حقیقت خواسته های انسان به سبب نوع اجتماع، خانواده، مذهب و سازمان ها دچار تغییر و تحول می شود.
تقاضا در اصل خواسته ای است که یک نفر برای محصول یا خدمت خاصی دارد و در عین حال حاضر است با توجه به توانایی شخص و رضایت باطنی آن را خریداری کند. در حقیقت خواسته زمانی به تقاضا تبدیل میشود که به وسیله قدرت خرید پشتیبانی شود. بسیاری از مردم خواهان اتومبیل مرسدس بنز هستند ولی تنها تعداد محدودی می توانند آن را بخرند. تقاضا اشاره به خواسته هایی دارد که با توان و تمایل افراد برای خرید همراه است. از این رو شرکت ها هم باید بدانند چه تعداد از مردم به محصولاتشان علاقه مندند و هم باید بدانند که چه تعدادی از مردم محصولاتشان را میخواهند و توانایی خرید آنها را دارند (که این مورد مهمتر است).
تشخیص و تمایز بین سه مفهوم نیاز، خواسته و تقاضا می تواند راهنمایی باشد برای اینکه بتوانیم دریابیم بازاریاب باید سعی کنند به مشتریان اطمینان دهد که محصول یا خدمت مورد نظر می تواند خواسته مشخصی را ارضا کند.
زمانی که یک فرد نیاز و خواسته دیگران را از طریق معاوضه یا معامله مرتفع کند، یک کسب و کار شکل گرفته است. این معامله زمانی انجام میشود که دو طرف شروط معامله را پذیرفته باشند. چنانچه وضعیت هر دو طرف پس از معامله بهتر شود (یا دست کم بدتر از قبل نشود) آن را فرایند خلق ارزش افزوده می نامیم. در غیر این صورت در بازاریابی نوین معامله انجام شده فاقد ارزش افزوده است.
می توان گفت که ما در فرآیند بازاریابی، پس از پیدا کردن نیازها، خواسته ها و تقاضای مشتری ها تلاش می کنیم که پاسخ مناسبی به آنها بدهیم. این پاسخ هم برای کسب و کار و هم باری مشتری سود و فایده به همراه دارد. این فایده ارزش افزوده کسب و کار ما می باشد. یکی از نکات حائز اهمیت بازاریابی و تبلیغات این است که به مدیران سازمان ها کمک می کند ارزش افزوده مناسبی را برای سازمان خود در نظر بگیرند و ارائه نمایند.
به عنوان مثال، یک فروشگاه مواد خوراکی، مایحتاج افراد را از تولید کننده و یا فروشنده عمده خریداری می کند و آنها را در نزدیکی محل زندگی مشتری عرضه می کند. در غیر این صورت شاید ما ناچار بودیم که خودمان به محل کارخانه روغن نباتی، سس گوجه فرنگی و یا ماکارونی مراجعه کنیم و مواد غذایی مورد نیازمان را تهیه کنیم. بنابراین می توانید حدس بزنید که ارزش افزوده ای که فروشگاه مواد غذایی محله شما ارائه می کند چیست؟
1 دیدگاه
درود بر شما. سپاس از مطلب با ارزشی که نوشته اید.